27/2/1393 صد زمان در یک سکوت به ز آن حرفی که یک ساعت گذشت حرف هایم مانده در بغض قلم بی خیال از هر چه بر کاغذ گذشت پیرمیکده * ب. م. ج. 93 بی خبر بودن ز تو بهتر از هر لحظه سودایی که داری بی ثمر بودن ز تو بهتر از هر لحظه غوغایی که داری پیرمیکده * ب. م. ج. 93.ج. د. ا این حس های مبهم در عمق نگاهت و آن تک خال سیاه در کنار لبت همه اش حرف های دیروز است تک تک ، ترانه های خداحافظی با لحظه لحظه های چمنزار است. و ما هنوزنمی دانیم چیست حکمت ؟ چیست رحمت ؟ به خدا می سپارمت شاه یحیی تا هر چه حکمت است رحمت آید.. پیرمیکده * ب. ن. س. 93روزها،شب ها،سال ها و ماه ها
می خواندم آوای خوش التهاب ها
جاده،مسافر غریب،لحظه ی وداع
مانده است در پس آوار، انتظارها
آن روز صبح،رفتن و عکس های تو
ثبت است تا همیشه در آلبوم،یادگارها
باران بهانه بود، چتر هم بهانه ای
می خواست نام تو را در قلب التهاب ها
قلبم شکست چون تو را ندید بعد از آن
دردی جاودانه شد صدای اما و انگارها
شاه یحیی * به:بت دیوانه ی من
همیشه برایم سخت است
انتظار
هرلحظه اش تو گویی مرگ است
انتظار
شب های بی فروغش زهر است
انتظار
باورکردنش تلخ است
انتظار
شب روز کردنش درد است
انتظار
با هم خفتنش وهم است
انتظار
بی یار گفتنش سرد است
انتظار
لحظه لحظه اش گرم است
انتظار
هرشماره اش هزاره است
انتظار
هر مرگ آن یک تولد است
انتظار
حرف حرف آن هزار جمله است
انتظار
پیرمیکده * ب. عشق . 93
Design By : Pichak |