بی خبر بودن ز تو بهتر از هر لحظه سودایی که داری بی ثمر بودن ز تو بهتر از هر لحظه غوغایی که داری پیرمیکده * ب. م. ج. 93.ج. د. ا این حس های مبهم در عمق نگاهت و آن تک خال سیاه در کنار لبت همه اش حرف های دیروز است تک تک ، ترانه های خداحافظی با لحظه لحظه های چمنزار است. و ما هنوزنمی دانیم چیست حکمت ؟ چیست رحمت ؟ به خدا می سپارمت شاه یحیی تا هر چه حکمت است رحمت آید.. پیرمیکده * ب. ن. س. 93 چگونه بسازم با درد انتظار درمانش با وصال هم ممکن نیست ! می سوزم در فراقت و می سازم با انتظار درمانش در وصال هم ممکن نیست ! پیر میکده * ب. م. ج. 93
همیشه برایم سخت است
انتظار
هرلحظه اش تو گویی مرگ است
انتظار
شب های بی فروغش زهر است
انتظار
باورکردنش تلخ است
انتظار
شب روز کردنش درد است
انتظار
با هم خفتنش وهم است
انتظار
بی یار گفتنش سرد است
انتظار
لحظه لحظه اش گرم است
انتظار
هرشماره اش هزاره است
انتظار
هر مرگ آن یک تولد است
انتظار
حرف حرف آن هزار جمله است
انتظار
پیرمیکده * ب. عشق . 93
به یادت هستم
ویاد تو فارغم می کند
از درد هوس،
دلتنگم می کند فقط .
اما چه کنم ؟!
نمی توانم بگویم :
دوستت دارم
پیر میکده * ب . م. ج . 93
Design By : Pichak |