قصه ی پدر برادر و مادرم قصه ای عجیب بود . بعد آن همه امید و انتظار و منتظر که قرعه ای به نامشان به کامشان و سفر سفر تا خدا ، تا مکه و منا سفر تا لحظه های غربت بقیع حریم امن آن حرم مسجدالحرام ، رفع تشنگی از شربت زلال زمزم خدا و آه ... لحظه ی عروج ، رفتنی عجیب . من میان آن همه زائری ، گلی ، پدر یا برادری ، پناه امن مادری و سایبان آن همه مسافر و کبوتران حرم را گم کرده ام . من پدر را جاگذاشته ام . شاه یحیی : به همه ی کسانی که در حادثه تلخ منا عزیزی از دست داده اند
نوشته شده در چهارشنبه 94/7/8ساعت
1:5 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |
Design By : Pichak |