سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاه یحیی و پیر میکده

دوستم سلام 

از ندیدنت چند ماه می گذرد .

و نبودنت و ندیدنت در دلم لانه کرده است .

دلتنگت شده ام .

کاش برگردی .

کاش دوباره ببینمت .

دلم حرف های نگفته ی زیادی دارد که تا تو نباشی بر زبانم جاری نمی شود .

راستی هفته ی قبل " بت زیبای دیوانه ام را دیدم " سرگشته و غمگین بود .

دوست داشتم نزدیک بروم اما نمی شد .

چشم های غریبه در آنجا زیاد بود .

صبر کردم جلسه تمام شود . اما او زود رفت .

هر چه دنبالش گشتم پیدایش نکردم .

من ماندم و حسرت ندیدنش .

من ماندم و جای خالی ای که هیچ کس نمی توانست آن را پر کند .

من ماندم و افسوس هایی مداوم .

دعا کن برایم و زود به دیدارم بشتاب که سخت دلتنگم .


دوست همیشگی تو

شاه یحیی : به پیر میکده 


نوشته شده در دوشنبه 94/10/28ساعت 12:36 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

عهد کرده بودم برایت نامه ننویسم .

اما چه کنم که دلتنگی امانم را بریده است و نمی توانم با آن کنار بیایم .

پیش از این دلم را به نامه هایی که برایت می نوشتم خوش کرده بودم .

همان نامه هایی که هیچ وقت نمی خواندی .

همان نامه ها آری .

ولی نمی شود و نمی توانم بر عهد خود پابرجا بمانم .

تو که نامه هایم را نمی خوانی . پس نوشتن یا ننوشتن آن فرقی به حالت ندارد.

دوباره می نویسم .

دوباره برایت نامه می نویسم .

من نمی توانم پابند عهدی باشم که از پس آن بر نمی آیم .

از هفته قبل که از دور دیدمت دلم آتش گرفته است و چقدر آن روز دوست داشتم به تو سلام دهم و از احوالت جویا شوم .

راستی چرا آنقدر زود رفتی .

من دوست داشتم تا آخر تماشایت کنم .

کاش دوباره ببینمت .


شاه یحیی : به بت زیبای من 


نوشته شده در دوشنبه 94/10/28ساعت 12:26 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |


 Design By : Pichak