سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاه یحیی و پیر میکده

روزهای هدر رفته به فکر انتقام را ،

کاش منتظرت بودم ،

بی درد انتقام

بی کینه ،

شاید وقتی می آمدی دوباره عاشقت می شدم

پیرمیکده *ب. م. ج. 93


نوشته شده در دوشنبه 93/2/15ساعت 11:24 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

بیچاره خودم نه
بیچاره دلم
که سر ذوق آمده بود
پیرمیکده * ب. م. ج. 92

نوشته شده در دوشنبه 93/2/15ساعت 11:22 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

مغرور که هستی

زیباتری

هرچند که من

به امید مهربانی توام

ولی تو همینگونه باش

مغرور و نامهربان

من از مهربانی ها

 بیشتر می ترسم

تو مرد باش

پیر میکده * ب. م. ج. 92


نوشته شده در دوشنبه 93/2/15ساعت 11:19 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

حق داری

تو را با من چه کار است

تو زندگی خودت را داری ..

اما آن روز

که به زندگی من آمدی

و اصرار کردی ..

فکر نکردی

من هم زندگی خودم را دارم ،

تو آن روز

دست از سرمن بر نداشتی

تا کم کم

صدایت کردم

و دلتنگت شدم

... اما امروز ، من  

دست از سر تو برمی دارم ،

زیرا گفتی :

زندگی خودت را داری

و شرمنده ای

..

دست از سرت بر می دارم

نه اینکه دلتنگت نباشم

نه ،

ته مانده ی غروری دارم

که نه خودم ،

بلکه خدا برایم حفظ کرده است ...

پیرمیکده * ب. م . ج. 92


نوشته شده در دوشنبه 93/2/15ساعت 11:17 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

می نویسم که گلایه ام تمام شود ..

شما را به خدا ،

به وقت ،

به عدد ،

قسم می دهم ،

این تکیه کلام عاشقانه را

از روی زبانتان بردارید ، 

روزی این زبانتان

بریده خواهد شد ،

اگر برای همیشه نگویید ...

و یا اگر دروغ گفته باشید،

از اول ،

که " دوستَت دارم "

پیرمیکده *ب. م. ج. 92


نوشته شده در دوشنبه 93/2/15ساعت 11:15 صبح توسط shahyahyapiremeykade نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8      >

 Design By : Pichak